- کهن زاد
- کهنسال، پیر،
برای مثال چنین گفت آن سخنگوی کهن زاد / که بودش داستان های کهن یاد (نظامی ۲ - ۱۲۳)
معنی کهن زاد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه عمر بسیار کرده سالخورده معمر، قدیم دیرینه: تمدن کهن سال ایرانی
سالخورده
فرزندی که بافرزند دیگر و تواما زاده شده دو قلو توامان، هم سن کسی که در زاد و را حله وتوشه و ماکول و مشروب شریک شخص باشد